لطافت معماری ...
امروز نمیدونم چی شد که یاد مرحوم استاد "دکتر لطیف ابوالقاسمی" افتادم ...
با خودم گفتم بگردم تو وب شاید یه عکسی ، چیزی ازش پیدا کنم ؛
ولی حیف ! دریغ از حتی یه عکس ...
من بعد مرحوم استاد پیرنیا به نوعی ارتباطم رو با ایشون بیشتر کرده بودم . تو ذهنم تصویر دوست داشتنیش رو مجسم کردم ، ولی خیلی زود ...
یاد غربت تشییع جنازه ش ، جلوی ورودی دانشکده هنرها افتادم . اونروز انگار نبود ! حتی جناب رییس دانشکده هم فقط آخر سر اومد و یه فاتحه ای خوند و ...
ولی بود ! و همانند کلمات لطیف و جادویی اش در ذهنم حضور داشت .
او مثل معماران مدرن و بعد آن ؛ معماری رو سنگ و سیمان و آهن نمیدانست . بلکه به نظر او :
معماری ؛ آمیخته و فرآیندی است از علم و هنر ، ذوق و سلیقه ، اعتقاد و ایمان و مهارت های خاص که در راستای تمدن و فرهنگ و در رهگذر تاریخ ، زبان گویای زمانه ی خویش است.
معماری ؛ اول در اندیشه ی معمار نقش می بندد ( حقیقت ) ، سپس بیان می شود ( واسطه ) و در نهایت بر ساحت زمین یا اثیر فضا شکل می گیرد ( مجاز ) .
بالاترین وظیفه ی معمار ؛ شناخت ، درک و تجسم فضایی نیروهای ساکن و جاری در کالبد باربر ساختمان بوده که با اشراف کامل به آن تناسبات و ابعاد قسمتهای پر و خالی را دقیقاً مشخص می کرده است .
معماران ؛ نخبگان فاخر اجتماع بودند و مولانا خطاب می شدند ...